خط سوم ( 1 ):شهید سیّدمحمود رضوی کوشکویی
فاطمه محسن زاده
ورقی فرض کن یک روی در تو یک روی در یار ، یا در هرکه هست ، آن روی که سوی تو بود خواندی ،آن روی که سوی یارست هم بباید خواندن .
شمس تبریزی
اودر 4 فروردین 1364هجری شمسی چنین نوشت : پاتک اول دشمن شروع می شود . بچّه ها خوشحال وعاشقانه در مقابل آنها صف آرایی کردند . خمپاره ها مانند باران می بارید . ترکش ها زوزه کشان از بالای سرمان می گذشت و گاهی نفس را در سینه حبس می کرد.
در این میان مجروحی می گفت :« مهدی آمد. » دیگری می گفت : « تا آخرین لحظات آنجا را حفظ کنید.» مجروحی دیگر در حالی که جان می داد ، عهد دوباره را به یادمان می آورد . همه ذکر خدا می گفتند . خدایا کمکمان کن!
مجروحی خون ریزان در حالی که او را به پشت جبهه انتقال می دادند ، می گفت : « نگذارید خون این شهیدان پایمال شود. » فرماندهی گردان شهید می شود .
هر لحظه خبر شهادت یکی را برایم می آورند . با این حال اراده مان محکم تر و عزممان برای سرکوبی دشمن بیشتر می شود .
شهیدان زینت بخش محفلمان بودند ؛ آنها رفتند ، امّا بار سنگین مقاومت و ایثار و از جان گذشتگی را بر دوشمان گذاشتند.
بوی باروت همراه با گوشت سوخته مشاممان را می آزرد، امّا گویی از بوی عطر برایمان خوش تر ومعطّرکننده تر بود .
با هر گلوله ای که به زمین می خورد ، نفس ها بود که در سینه ها حبس می شد .
یکی صلوات می فرستاد ، دیگری می گفت :« خدایا حالا دیگر خودت کمک کن .» همسنگر من با صدای بغض آلودی گفت : « خدایا! ما بدیم ، گناه کردیم ، تو خوب هستی ، کمک کن .»
با هر گلوله ای که دیوار سنگر را می لرزاند ، صدای صلوات بود که بلند می شد و برای حرکت و جا به جایی « یا وجیها عند ا... ». شور وحال عجیبی بود .
گلو له های دشمن را به جان خریدند و خود را مهمان خدا کردند .
امام حسین (ع) ، مظلومیتش و تشنگی اش آنجا کاملا محسوس بود . آب در چند متری ، امّا از شدّت آتش بچّه ها نمی توانستند از این آب استفاده کنند و با لب تشنه به شهادت می رسیدند .
سیّدمحمود رضوی کوشکویی ، فرزند سیّد مصطفی ، در 10 بهمن 1343هجری شمسی در یزد به دنیا آمد.
او تنها پسر خانواده رضوی و دارای 5 خواهر بود.
وی دوره ی ابتدایی را در دبستان شیخ حسن کرباسی و راهنمایی را در مدرسه ی جیحون سپری کرد.سپس در دبیرستان آزادی به تحصیل ادامه داد و مدرک دیپلم اقتصاد اجتماعی را دریافت کرد.
دردوران انقلاب در راهپیمایی ها شرکت داشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با بسیج همکاری کرد . در 28 شهریور 1361 هجری شمسی به عضویّت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یزد درآمد .
مسؤولیت ها :
تک تیرانداز بسیجی ، کردستان ، 15 آبان ـ15 بهمن 1360 ش ؛
فرمانده ی دسته ی تیپ قدس کردستان ،19 آبان ـ 30 اسفند 1361 ش؛
جانشین گروهان تیپ قدس کردستان ، 1 فروردین ـ 1 خرداد 1362 ش ؛
جانشین گردان تیپ قدس ،2 خرداد ـ 24 بهمن 1362 ش ؛
جانشین دوم گردان تیپ الغدیر ، 1363 ـ 1364 ش .
جانشین گردان تیپ الغدیر یزد ، 11 مهر ـ 1 دی 1364 ش .
فرمانده ناحیه 2 مقاومت بسیج شهر یزد
او در کردستان از ناحیه ی کتف وبازو مجروح شد و
در 10 فروردین 1367ش ، در عملیات بیت المقدّس 4 ، در منطقه ی شاخ شمیران به همراه شهید مهدی حسینی (دایی سید محمود رضوی) به خیل جاویدالاثرها پیوست .
پیکرش به همراه شهید مهدی حسینی در 15آذر1370ش پیدا و پس از شش ماه در یزد به وسیله ی یکی از همرزمانش شناسایی شد .
سید مرتضی و سید مصطفی دو یادگار شاهد این شهید همیشه جاوید هستند.
هنگامی که این موضوع را به خانواده ی شهید اطّلاع دادند ، استاندار محبوب یزد ، مرحوم عبدالعلی حمیدیا ، به منزل آنها رفت و گفت : « اگر می شود روز تشییع را عقب بیاندازید تا من هم در این مراسم شرکت کنم .»
پس از چند روز تأخیر پیکر استاندار یزد همراه با پیکر شهید سیّد محمود رضوی کوشکویی و شهید مهدی حسینی ، دایی سیّد محمود رضوی در مراسمی باشکوه بر دست های مردم یزد تشییع شد .
پیکر شهید سیّد محمود رضوی کوشکویی را در گلزار شهدای خلدبرین یزد به خاک سپردند.
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
دوشنبه 20,ژانویه,2025